بررسی بارتیمیوس.دروازه ی پتولمی

وای من دیشب تا 5 صبح بیدار بودم و این کتاب رو تموم کردم(کریستوفر پائولینی چطور تا چهار صبح 4 جلد از رمان آشیانه افسانه رو تموم کرد؟)

واقعا نسبت به چیزی که خونده بودم انتظار بیشتری داشتم.یعنی پایانش خیلی،چطور بگم،برای سلیقه هایی که پایان خوش رو می پسندند،شوک آمیز بود.(باید سلیقه ی خودم رو تقویت کنم چون دیشب واقعا اعصابم خورد شد)

چرا ناتانیل این قدر فداکاری کرد؟آدم موقع خوندنش همش انتظار داشت که الان ناتانیل بر میگرده.الان ناتانیل میاد میگه کیتی من زنده ام،الانه که ناتانیل...(کتاب تموم شد!!!!!!)

خلاصه:نویسنده به دنبال سرنخ هایی که از دوجلد پیش باقی گذاشته،سراغ جلد سوم می رود  وبه نظر من شیوه ی نگارش این جلد از دو جلد پیشین بهتر است(که طبیعی هم هست)

ناتانیل که حالا وزیر اطلاع رسانی شده و دیگر همه او را جان مندریک صدا می زنند،به چهره ای منحوس برای شورشیان بدل گشته

ناتانیل هفده ساله دیگر آن ناتانیل همیشگی نیست.قلب کودکی اش را از دست داده و او هم مانند جادوگران خودخواه و قدرت طلب شده.

بارتیمیوس دوسال تحت احضار مداوم ناتانیل قرار گرفته و دیگر قدرت پیشین اش را ندارد.جوهر وجودش ضعیف شده و مدام از ناتانیل می خواهد او را آزاد کند،اما ناتانیل این را به عقب و جلو می اندازد

کیتی هم اکنون هجده سال دارد و باهویت مخفی در لندن زندگی می کند.عوام از دست جادوگران شاکی شده اند وبه علت فعالیت های جادویی که در اطرافشان اتفاق می افتد،مصونیتی در برابر جادو به دست آورد اند.و حالا دست به شورش زده اند

از طرفی بریتانیا می خواهد تسلطش را بر آمریکا حفظ کند.امپراطوری های خارجی منتظر کوچک ترین حرکت اشتباهی اند تا بریتانیا را از آن خود کنند.

نویسنده در یک روند سه جلدی بسیار زیبا شخصیت های خود را به تصویر می کشد.جلد اول خواننده طرفدار ناتانیل و متنفر از کیتی می شود و جلد دوم نظرش در باره ی کیتی عوض می شود ولی همچنان نمی خواهد از ناتانیل متنفر شود ودر جلد سوم خواننده از جادو گران احمق متنفر می شود و طرف کیتی قرار می گیرد.در این بین نقطه ی مرکز و غیر متغیر همان بارتیمیوس جن چند هزارساله است.ناتانیل نمی خواهد همه ی ارتباطش را با کودکی اش از دست دهد.پس می خواهد بارتیمیوس را به هر ترتیبی زنده نگه دارد و به خاطر این خودش دچار دردسری بزرگ می شود

در این بحران ناتانیل به دیدار خانم لوتینس می رود.کسی که دومین ضربه ی عاطفی را به او می زند.خانم لوتینس با او مثل یکی از دولت مردان و جادگران بد رفتار می کند.کمی از ناتانیل سابق در وجودش زنده می شود

کیتی جونز ضربه ی سوم را به او می زند.دختری که ناتانیل فکر می کرد به خاطر او مرده و هم اکنون می فهمد که زنده است.او با حرف های تندش ناتانیل را متوجه اشتباهاتش می کند.(و در نبرد آخر کتاب ناتانیل کاملا همان خود سابقش می شود)

کیتی به دنبال کمک از اجنه برای شکست دادن دولت به دنبال اسرار زندگی بارتیمیوس می گردد و خواننده را با او بیشتر آشنا می کند.اما اجنه می خواهند از جادوگران انتقام بگیرند.پس با تدابیر ونقشه هایی وارد دنیا ی انسان ها می شوند.حالا نه عوام قدرت را در دست دارند نه جادگران.این اجنه و شیاطین هسستند که در خیابان ها با بدن هایی انسانی شرو ع به آشوب و آدم کشی می کنند.

 

داستان برای علاقه مندان به داستان نویسی بسیار آموزنده است.فصل ها در جای مناسب به اتمام می رسند.حتی در خشک ترین و جدی ترین و حوصله سر بر ترین لحظات کتاب نویسنده با وارد کردن طنز کمی زیبایی که به آن می بخشد.در هنگام وقوع اتفاقات مهم با نشان دادن حالات مختلف شخصی که اتفاق بر رویش انجام می شود ایجاد کشش و هیجان برای خواننده می کند(هرچند هیجان این جلد به علت طولانی شدن نبرد پایانی اش بسیار کمتر از دو جلد قبل بود) و اگر دقتتان از من بیشتر باشد که می دانم اینطور هم هست درس های بسیار مهمی راجع به داستان نویسی می آموزید

داستان به طور کامل به تصویر ساری صحنه ها می پردازد و تنها صحنه ای که من نتوانستم خوب آن را تصویر سازی کنم صحنه  ای بود که کیتی وارد دنیای دیگر می شود و آن به این دلیل بود که می خواستم به سرعت به پایان کتاب برسم و مقداری از جزئیات را ناخوانده باقی گذاشتم.

نویسنده همه ی شخصیت های کتاب را به خوبی در جبهه ای  که خواننده دوست دارد قرار می دهد و این کمی خواننده را راضی  می کند.حالا ناتانیل هم از ان جاد گران احمق متنفر است.

کیتی کسی است که ب ناتانیل فداکاری می آموزد.و این بسیار بد برای پایان کتاب تمام می شود.

زمانی که ناتانیل می خواهد در برابر نودا مقاومت کند و راهی جز آورد او به ساختمان و ریختن آهن برسرش که با خراب ساختمان همزمان می شود نمی یابد.او باید عصای گلد استون را بشکند.یک نیروی عظیم.

ناتانیل می داند که اگر عصا را بشکند،طلسم سمرقند از او محافظت می کند و قدرت عصا را کم می کند.پس آن را به کیتی می دهد  و خودش بارتیمیوس را در لحظات آخر آزاد می کند.یک پایان حماسی.ناتانیل عصای گلد استون را می شکند و خودش را  می کشد تا نودا را از بین ببرد.یک پایان تراژدیک و زیبا.اما چون خواننده انتظار این مرگ را ندارد و آن را قابل قبول نمی داند،نمی خواهد این موضوع را باور کند.

در بارتیمیوس مانند ارباب حلقه ها و پرسی جکسون و هری پاتر یه دشمن واحد وجود ندارد که بخواهد ان را نابود کند و پس از 3جلد موفق شود.(البته دشمنی قدیمی وجود دارد ولی زمانی که خواننده از وجود آن اطلاعی نداشته باشد،چه فایده؟)

من نمی فهمم چه بلایی سر پایان های حماسی  آمده.آخرین پاینا نسبتا قابل قبولی که خواندم پایان هری پاتر بود.مجموعه ی اول پرسی پایانی خفن و طوری که خواننده انتظار داشته باشد نداشت

آتش دزد هم که کلا پایانش خیلی بد بود.

کتاب گورستان هم پسر شانزده ساله بدون حتی نشانه ای از آینده اش در میان اندوه رها شد(به نظر می رسد آقای گیمن زندگی غم گینی داشته اند زیرا این روح و قبرستان ها در آثار متعددی از ایشان دیده می شود)

سیپتیموس هیپ هم که هیچکدام از جلد هایش به جز جلد دوم پایان قابل قبول نداشت.خصوصا پنجمی.

من از رمان هایی که درونشان برای پایان از موجودات جادویی کمک می گیرند و یکهویی همه چی در پایان توسط آن هادرست می شود متنفرم.اگر می خواهید جلدی را اینطور تمام کنید،لا اقل قهرمان نسازید

بارتیمیوس پایان فوق العاده زیبایی دارد.اما انگار نویسنده خیلی برای حماسی کردن آن زحمتی نکشیده.احتمالا این بدلیل کم بودن تعداد جلد ها بود.(اگر 3 4 جلد بیشتر می نوشت دلش نمیومد با یه نثر غیر حماسی و مثل سایر کتاب این مجموعه را پایان دهد.)

اصولا پس از یک پایان حماسی که با مرگ قهرمان همراه می شود،همه نام او را با شوق یاد می کنند،اطرافیانش به شدت غمگین اند و مردمی که قهرمان ان هارا نجات داده از او به شیوه ای تشکر می کنند.اما در پایان بارتیمیوس به جز صحنه ای که کیتی به مکان انفجار می آید و با ناتانیل صحبت می کند هیچ چیز دیگری نمی بینیم.حتی آنجایی که ناتنایل به مرگش یقین پیدا می کند هم یک نثر حماسی نمی بینیم.

ای کاش نویسنده به اثر فوق العاده ی خود بهای بیشتری میداد و حتی اگر می خواست پایان شوک امیز و تراژدی خلق کند بیشتر روی نثر آن کار می کرد.

اما پس از تحقیق در باره ی زمان این کتاب،زمان آن مشخص شد.پتولمی صدو بیست و چهار پیش از میلاد مرده و اکنون دو هزار و صدو بیت و نه سال پس از مرگ اوست.پس تاریخ کتب می شود سال 2005 که با زمانی که کتاب انتشار یافت قابل تطبیق است.

اما در مورد مرگ گلد استون اینطور که از داستان بر می آید ناتانیل اکنون هفده سال دارد و 3 سال پیش یعنی 2002زمان 14 سالگی او بوده.پس 110 را اگز از دوهزار و دو  کم کنیم به 1892 می رسیم که در قرن نوزدهم است.پس تاریخ کتاب قابل قبول است و موارد تاریخی ای که در آن آورده شده اند مثل اینکه آمریکا در 2005 تحت استعمار بریتانیاست تنها جنبه ی فانتزی و غیر واقعی دارد.

مورد جالب درباره ی این مجموعه این است که نویسنده برای  نوشتن این کتاب تاریخ ایران را با دقت فراوان مطالعه کرده است و این اگر در دو جلد قبلی در حد فرش بود در این جلد حالت واقعی تری به خود گرفته.

کتاب طوری تمام شدکه من فکر می کنم حد اقل یک جلد دیگر نیازداشت تا پایان را قابل باور تر کند.(حلقه ی سلیمان جلد چهارم مجموعه ی اصلی نیست و بیشتر یک داستان در باره ی ماجراهای بارتیمیوس است)

در کل و در  جمع بندی،با توجه به این که نمیشود برای یک مجموعه از 5 و 20 نمره داد،نمره ی آن را از نظر خودم از صد حساب می کنم.

جزئیات و تصویر سازی 7 نمره از 10

نثر زیبا که بتواند کشش و هیجان را با توجه به زیاد بودن صفحات در خوانند ه ایجاد کند 20 از 20

جوایز برنده شده،خلاصه ی پشت جلد،تبلیغات،طرح جلد های بسیار زیبا که بتواند خواننده را برای خواندن داستان ترقیب کند 28 از 30

قیمت :قیمت بسیار بالا برای کتابی که حق کپی رایتش خریده نشده(3 جلد در مجموع 45هزار و پانصد تومان که امیدوارم یکی از طرفداران این کتاب آن را اسکن کند!)3 از 10

جذابیت موضوع،شخصیت پردازی فوق العاده،ایجاد حس و حال داستان به خواننده 18 از 20

پایان حماسی و فوقالعاده زیبا البته با نثر غیر حماسی 8 از 10

در مجموع از لحاظ بررسی و مطالب گنجانده شده در کتاب در تمامی بخش های نمره دهی به جز قیمت کتاب،کتاب بسیار قابل قبول و زیبایی است و اگر از 100 بخواهم به آن نمره دهم،نمره اش نمره ی بسیار عالی 84 است.

این فقط نظز شخصی خودم بود و ممکن است کسی از کتاب خوشش بیاید و کسی دیگر خوشش نیاید ولی من به جز پایان و قیمت از همه چیز کتاب راضی بودم

 

 

 

 


نظرات شما عزیزان:

shilin
ساعت11:03---10 اسفند 1391
Chon qesmate nazarat moshkel dare inja minevisam,agar hamin qesmati k liste ketabaro neveshtid dakhele parantez zabune ketabo zkr konid,k tarjomeshode yana,kheili lotf mikonid. Rasti chqad heyfe k ta ye ketabe tarjome shode peida mishe linkesh kharabe,agar az pico upload konid kheili khub mishe.khaste nabashid.

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







پيچک